قبل از اینکه مطلبم رو شروع به خوندنش کنید جا داره این رو بگم که من به شخص یا لاگ خاصی اشاره نکردم و صرفاً این مطلب من نامه‌ای سرگشاده و شاید نقدی به وضعیت ۹۹ درصد لاگ‌هایی باشه که اخیراً برگذار شده. پس بنابراین امیدوارم دوستانی که این مطلب رو می‌خونن بعداً شاکی نشن که زحمات مارو زیر سوال بردی.

لاگ‌ها، آن اجتماعاتی که زمانی پناهگاه علاقه‌مندان به آزادی نرم‌افزار و مبارزه با انحصار بودند، حالا چیزی جز دورهمی‌های بی‌هدف نیستند. در سراسر جهان، گروه‌های کاربران لینوکس همچنان به ترویج نرم‌افزار آزاد، همکاری در پروژه‌های متن‌باز، و آگاهی‌بخشی درباره‌ی مضرات انحصار نرم‌افزارهای مالکیتی می‌پردازند، اما در ایران، چیزی که «لاگ» نامیده می‌شود، دیگر هیچ شباهتی به این اهداف ندارد. آنچه که امروز به‌عنوان لاگ برگزار می‌شود، دیگر رسالتی ندارد. گفتمان نرم‌افزار آزاد جای خود را به گپ‌های سطحی درباره‌ی بازار کار و یادگیری ابزارهای روز داده است. از شور و اشتیاقی که در گذشته برای توسعه‌ی نرم‌افزارهای آزاد وجود داشت، دیگر خبری نیست. به‌جای اینکه این اجتماعات محلی برای مشارکت در پروژه‌های آزاد باشند، حالا به محفلی برای مسخره کردن همان پروژه‌ها تبدیل شده‌اند.

مسخره کردن آزادی، ستایش انحصار

یکی از زشت‌ترین چهره‌های لاگ‌های امروزی، نگاه تحقیرآمیز به پروژه‌های آزاد و مستقل است. در همین دورهمی‌هایی که روزگاری پناهگاه نرم‌افزار آزاد بودند، حالا اگر کسی درباره‌ی یک پلتفرم غیرمتمرکز مانند ماستادون، پیرتوب، جیتسی، ماتریکس و یا سایر جایگزین‌های آزاد صحبت کند، به او خواهند خندید. از نگاه این افراد، هر چیزی که در سیلیکون‌ولی ساخته نشده باشد، هر چیزی که تبلیغات میلیارد دلاری پشتش نباشد، و هر چیزی که بازار کار برایش نداشته باشند، بی‌ارزش است. همین‌هایی که امروز برای یادگیری جدیدترین ابزارهای مایکروسافت و آمازون سر و دست می‌شکنند، کسانی هستند که وقتی حرف از استفاده از جایگزین‌های آزاد مانند پیرتوب، لیبرافیس، یا گنو/لینوکس به میان می‌آید، با نیشخند می‌گویند: «این چیزا چیه بابا! کی استفاده می‌کنه؟» آن‌ها حاضرند هر ماه میلیون‌ها تومان پول اشتراک ابزارهای انحصاری را بپردازند، اما حتی حاضر نیستند نگاهی به نرم‌افزارهایی بیندازند که هیچ شرکتی پشتشان نیست، بلکه فقط عشق به آزادی آن‌ها را زنده نگه داشته است. در چنین فضایی، اگر کسی بخواهد درباره‌ی اهمیت عدم تمرکز در وب صحبت کند، او را عقب‌مانده خواهند نامید. اگر کسی بخواهد از یک پلتفرم مستقل و غیرانحصاری دفاع کند، به او خواهند خندید. انگار که تنها ارزش یک نرم‌افزار در این است که آیا سرمایه‌گذاران آمریکایی روی آن پول ریخته‌اند یا نه.

فراموشی فلسفه‌ی نرم‌افزار آزاد

اینکه این لاگ‌ها چنین دیدگاهی پیدا کرده‌اند، تصادفی نیست. این نتیجه‌ی سال‌ها بی‌اهمیتی به فلسفه‌ نرم‌افزار آزاد در ایران است. برنامه‌نویسان جوانی که تازه وارد این اجتماعات می‌شوند، در معرض بمباران تبلیغاتی ابزارهای انحصاری قرار می‌گیرند، و هیچ‌کس در این دورهمی‌ها زحمت نمی‌کشد تا به آن‌ها بگوید که نرم‌افزار آزاد فقط درباره‌ی «رایگان بودن» نیست، بلکه درباره‌ی آزادی است. زمانی در لاگ‌ها بحث می‌شد که چرا باید به‌جای ویندوز از لینوکس استفاده کرد، چرا باید به‌جای آفیس از لیبرافیس استفاده کرد، چرا باید به‌جای گوگل کروم از فایرفاکس استفاده کرد. اما حالا، هیچ‌کس چنین سوال‌هایی نمی‌پرسد، زیرا دیگر جوابی برای آن‌ها وجود ندارد. نرم‌افزار آزاد دیگر دغدغه‌ی این افراد نیست. کسانی که امروز در لاگ‌ها دور هم جمع می‌شوند، نه تنها دیگر برای آزادی دیجیتال ارزشی قائل نیستند، بلکه کسانی را که هنوز به این ایده‌ها پایبند مانده‌اند، مسخره می‌کنند. در حالی که در گذشته، لاگ‌ها مأمنی برای کسانی بودند که از سیستم‌های انحصاری خسته شده بودند، حالا به محفلی برای تبلیغ همین سیستم‌های انحصاری تبدیل شده‌اند.

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های یک لاگ واقعی، مشارکت در پروژه‌های متن‌باز بود. اعضای لاگ‌های واقعی در سراسر دنیا به بهبود نرم‌افزارهای آزاد کمک می‌کردند، مشکلات آن‌ها را رفع می‌کردند، و حتی ابزارهای جدیدی برای جامعه‌ی نرم‌افزار آزاد می‌ساختند. اما در لاگ‌های ایرانی، کمتر کسی پیدا می‌شود که حتی یک کامیت به یک پروژه‌ی متن‌باز فرستاده باشد! در عوض، تمام انرژی این افراد صرف یادگیری فریمورک‌هایی می‌شود که شرکت‌های انحصاری تبلیغ می‌کنند. اگر از آن‌ها بپرسی که آخرین بار چه زمانی در یک پروژه‌ی متن‌باز مشارکت کرده‌ای و یا از اهمیت گنو/لینوکس برای آزادی بپرسی، فقط با شانه بالا انداختن و بی‌تفاوتی مواجه خواهی شد. آن‌ها حتی اگر هم از لینوکس استفاده کنند، آن را به‌عنوان یک ابزار می‌بینند، نه یک جنبش. برایشان مهم نیست که لینوکس و نرم‌افزار آزاد چگونه به این نقطه رسیده‌اند، چه کسانی برای حفظ آزادی آن جنگیده‌اند، و چرا هنوز هم باید از آن دفاع کرد.

راه نجات چیست؟

شاید این سوال پیش بیاید که آیا لاگ‌ها می‌توانند دوباره احیا شوند؟ آیا می‌توان دوباره آن روحیه‌ی آزادی‌خواهی و ضدانحصاری را در آن‌ها زنده کرد؟

واقعیت این است که بسیاری از لاگ‌های فعلی دیگر قابل نجات نیستند. آن‌ها بیش از حد در فرهنگ سرمایه‌داری تکنولوژی غرق شده‌اند و تغییر دادن آن‌ها غیرممکن به‌نظر می‌رسد. شاید بهتر باشد که به‌جای تلاش برای احیای لاگ‌های موجود، اجتماعات جدیدی شکل بگیرد—اجتماعاتی که واقعاً به آزادی نرم‌افزار اهمیت بدهند و به‌جای تبلیغ ابزارهای انحصاری، درباره‌ی آزادی دیجیتال و نرم‌افزارهای مستقل صحبت کنند. برنامه‌نویسانی که هنوز به فلسفه‌ی نرم‌افزار آزاد باور دارند، نباید وقت خود را در این لاگ‌های بی‌خاصیت تلف کنند. آن‌ها باید اجتماع‌های جدیدی بسازند، پروژه‌های آزاد را دوباره زنده کنند، و از آزادی در دنیای دیجیتال دفاع کنند. اگر این لاگ‌ها حاضر نیستند تغییر کنند، شاید بهتر باشد که نام خود را هم تغییر دهند، چون دیگر هیچ شباهتی به چیزی که باید باشند، ندارند.